آنيتاآنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
مامانه آنیتامامانه آنیتا، تا این لحظه: 35 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره
بابایه آنیتابابایه آنیتا، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
یکی شدنه دلامونیکی شدنه دلامون، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

آنيتا عسل مامان و بابا

شب یلدا مبارک باد...................مامان کبری 25 ساله شد

سلام مامانی امشب شب یلداست و مامان کبری ات امشب تولدشه و  رسما وارد 25 سالگی میشه نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت که دیگه جوونیم داره میره و ............... ولی از اینکه امسال اولین سالی که تو پیشمی و تولدمو باتو جشن خواهم گرفت از ته ته دلم خوشحالم و خدا جونمو بابت این رحمت الهیش شکر گذارم  پس بزن دست قشنگ رو و بگو تولدت مبارک مامان کبری   خدا جووووووووووونم ممنونم ازت  دوست دارم خدای مهربونم    یلدا یعنی یادمان باشدکه زندگی آنفدر کوتاه است  که یک دقیقه بیشتر باهم بودن را باید جشن بگیریم  یلدایتان مبارک دلهاتون پر از مهر  و محبت الهی و لبهاتون شاد و خندون باد ...
30 آذر 1392

دختر که داشته باشی...............

دختر که داشته باشی،    با خود تصور می کنی    پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای مشکی اش  -وقتی کمی بلند تر شوند-  ... و کیف عالم را می بری  از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان    دختر که داشته باشی،    خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی    که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده    به گوش انداخته اید  -همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود    و خنده ی از ته دل امانش را می برد-  دختر که داشته باشی    انتظار روزی را می کشی که با هم    بنشینید در حیاط خانه مادربزرگ    و گل ها...
27 آذر 1392

آنیتا نگو بلا بگو...................

ببینید چه میکنه این بچه ی شیطون      سلام دختر گلم تو این عکسا شما داشتید روی مبل مادر جونینا((مامان من)) بالا میرفتید تا بتونی به مدال روی پرده دست بزنی این روزا خیلی شیطون شدی کارایی میکنی که اصلا فکرشم نمیکردم  این عکسا هم مربوط میشه به 17آذر 1392 در سن 10 ماه و1 روزگیت  خیلی ماهی دخترم مامان همیشه عاشقته و به خودش میباله که دختر نازی مثل تو رو خدا بهش داداه ((خدایا شکرت))  بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس به روی ماه تک دخترم مادرت :کبری ...
18 آذر 1392

آنیتا جونم پایان 10 ماهگیت وشروع 11ماه زندگیت مبارک باد

اینم کیک ماهگرد تولد دخترم : آنیتا آنیتا جونم از امروز شما وارد 11 ماهگی میشی شروع ماه 11 و پایان 10 ماهگیت مبارک انشاالله جشن 100 سالگرد زندگیت هر چند که نخواهم دید اما اگه یه روزی این عکساتو دیدی یادی از منم کن واز خدا بخواه که مامان وبابا رو ببخشه باائمه  مهشور شن   بدون که مامان همیشه عاشقته وهمیشه دوست داره خدا رو بابت همه چیز شاکرم ((خداجونم شکرت))  دوست دارم دختر نازنینم عاشقت:کبری  ...
18 آذر 1392

بدون عنوان

سلام دخمل خشگلم راستی بابایی از بچه گی های مامانت خوشگل تر و ملوس تر هستی ها  مهدی و کبری--------11-09-92-ساعت 22.05 مامانت در لالایی میگه برات که بخوابی ...
12 آذر 1392

بدون عنوان

سلام دختر گلم ناناز من و مامانت خوبی  این روزا مثل جاروبرقی هز چی زمین باشه می خوری شیطون تر و نانازتر از قبل شدی دوستدار جیگرم مهدی و کبری-09-09-92 ساعت 11.15 مامانت داره فیلم زیر هشت تو نگاه می کنه ناز گلم ...
9 آذر 1392

آدم که خسته باشه این جوریم میخوابه..........چه اشکالی داره؟؟؟

سلام مامانی جمعه ای که گذشت مادر جون ((مامان بابا)) سوپ برامون آورد خیلللللللللی خوشمزه بود  وشما بعد از اینکه از اون سوپ خوردید تو همون روروئکت خوابت برد اولین باری بود که این جوری تو رورئک میخوابی ((الهی مامان دورت بگرده خیللللللللللللللی خیلی این روزا شیرین و دوست داشتنی شدی آدم دلش میخاد بخورتت)) بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس به روی ماه شیرین ترین دختر دنیا ...
6 آذر 1392

داستان کوتاه من و خدا .....((جالبه))بخونش

من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد . می توانست ، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد . هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت . هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد . اما من ! هرگز حرف خدا را باور نکردم ، وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم . چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز ، تا صدای خدا را نشنوم . من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود . می خواستم کاخ آرزو هایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم نه آن گونه که خدا می خواهد . به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد و زیر خروار ها آوار بلا و مصیبت ماندم . من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه ک...
1 آذر 1392
1